حل مشکل میشود اما به پول
گاهگاهی فکر بیخود میکنم
فکر اینکه هرچه شد شد میکنم
گاه می گویم که باید چاره کرد
کفش نو پوشید و آن را پاره کرد
پاشنه ی آن را به جد بالا کشید
هی دوید و هی دوید و هی دوید
گر تو هم دراین دویدن با منی
کفش نو باید بپوشی آهنی
کفش چرمی پاره خواهد شد ولی
مشکلت باقیست جای اولی
گاه میگویند بنشین خانه ات
حل مشکل میکند رایانه ات
چون مجازی می شود آنجا فضا
کس نمی بینی که گوید ناسزا
ظاهرا آنجا نباشد رابطه
جمله ماشین است و خط و ضابطه
آدمی گرچه میان دید نیست
نقش او اصل است و این تردید نیست
او به پشت پرده و ما این طرف
می شود اوقات یک جوری تلف
گاه اینترنت به بیلی مختل است
سرعتش آن سان کزآخر اول است
چون نهد کشتی به دریا لنگری
نقش آدم را تو باید بنگری
یک زمان سرور نماید میل هنگ
مثل شعری که قوافی بوده تنگ
گاه سرویس اس ام اس مختل است
غالبا هر گوشه ای یک معضل است
تا که ایمیلت به مقصد می رسد
آدم از تهران به مشهد می رسد
باز باخود فکر دیگر می کنم
فکر بحث و شعر دیگر می کنم
آدمی را آدمیت لازم است
گوش را گاهی کریت لازم است
کار خود را خود برو دنبال گیر
هست آبدارچی برای رفع گیر
مش قدیر نکته دان اما فضول
گفته مشکل حل شود اما به پول